قدس آنلاین: بیست و یکم تیرماه سالروز قیام مردم مشهد علیه کشف حجاب به عنوان روز عفاف و حجاب نامگذاری شده است. روزی که دژخیمان رضاخان مردم معترض به کشف حجاب را درمسجد گوهرشاد به خاک و خون کشید و بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته و زخمی شدند. پس از این واقعه روحانیون سرشناس مشهد دستگیر و تبعید شدند و به دستور رضا شاه برخی از رؤسای ادارات مشهد تغییر کردند.
رضاخان- که با طرح کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و با حمایت و هدایت انگلیسیها بر سر کار آمد- درصدد اجرای تز اسلامزدائی و جایگزینی ارزشهای لیبرالیستی در جامعه بود. از مهمترین جلوههای این طرح، پدیدهی کشف حجاب بود. برای آماده ساختن زمینهی کشف حجاب، مجلس، در ششم دیماه ۱۳۰۷ قانون متحدالشکل نمودن البسه را تصویب کرد که بر اساس آن، پوشیدن کت و شلوار و کراوات و کلاه فرنگی، برای مردان الزامی شد.
در دوران کشف حجاب، بسیاری از بانوان که نمی خواستند بدون حجاب خارج شوند، در خانه ها ماندند و عده ای فقط شب ها رفت و آمد می کردند و در برخی خانه ها به ناچار حمام ساخته شد. کسانی هم که امکانات بیشتری داشتند، فرار را بر قرار ترجیح دادند و ترک دیار کردند.
به همین مناسبت در گفتوگویی تفصیلی با حجت الاسلام موسوی دریاباری مسئله حجاب و عفاف را در ابعاد مختلف لغوی، فقهی، دینی، تاریخی و آثار و فواید فردی و اجتماعی بررسی کردیم که در ادامه مشروح این گفتوگو را می خوانیم:
*در ابتدا تعریفی از حجاب از لحاظ لغوی و اصطلاحی و فقهی بفرمائید.
**مسئله حجاب از جهات مختلف قابل بحث و بررسی است؛ یکی به لحاظ لغت، یکی از منظر فقهی، حجاب از دیدگاه کلامی و اعتقادی و چهارم حجاب از منظر فلسفی، اخلاقی و عرفانی و پس از آن دیدگاه تاریخی. در قرآن حجاب به معنای مد نظر ما نیامده، بلکه به معنای حایل ذکر شده است. در ارتباط با زنان پیغمبر داریم که می فرماید: «فَاذا سَأَلتُمُوهُنَّ فَسأَلُوهُنَّ مِن وَراءِ حِجاب» یعنی اگر درخواستی از زنان پیامبر دارید درخواست خود را از پس حایلی مطرح کنید؛ به گونه ای که مردان نامحرم این طرف حایل و زنان پیامبر آن طرف باشند.
پس کلمه حجاب در قرآن به معنای چادر و پوششی که در تعاریف فقهی مطرح است نیامده، بلکه الفاظی که دلالت براین نوع از حجاب دارند کلماتی مانند "خُمُر" و "جلباب" هستند. در فرهنگ دینی ما به هر پوششی حجاب می گویند اما در قرآن به این پوشش و آنچه عفت تعبیر می شود، حجاب اطلاق نشده است. بنابراین آنچه در قرآن مطرح است پوشاندن سر و گردن به طوری است که برآمدگی های بدن هم پیدا نباشد. خداوند در آیه ۵۹ سوره مبارکه احزاب می فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَیٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» ای پیغمبر (گرامی) با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند، که این کار برای اینکه آنها (به عفّت و حرّیت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوس رانان) آزار نکشند بسیار نزدیکتر است و خدا (در حق خلق) بسیار آمرزنده و مهربان است.
جلباب یک پوشش سرتاسری است و به عنوان مثال معادل چادر امروزی ماست. در آیه ۳۰ سوره نور هم خداوند ابتدا به مردان خطاب میکند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَزْکَیٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ» (ای رسول ما) مردان مؤمن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را (از کار زشت با زنان) محفوظ دارند که این بر پاکیزگی (جسم و جان) آنان اصلح است، و البته خدا به هر چه کنید کاملا آگاه است. در ادامه هم زنان را خطاب قرار می دهد و می فرماید: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَیٰ جُیُوبِهِنَّ ۖ» و زنان مؤمن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند و زینت و آرایش خود جز آنچه قهرا ظاهر میشود (بر بیگانه) آشکار نسازند، و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند.
"خُمُر" جمع خمار به مفهوم آن چیزی است که سر و گردن را می پوشاند، "جیوب" هم جمع جب به مفهوم گردن است. بنابراین یعنی زنان باید با یک پارچه بزرگ سرو گردن و برجستگی های بدن خود را بپوشانند و واژه حجاب در ارتباط با پوشش و عفاف در قرآن نیامده است و تداعی گر یک فاصله و حایل است.
اما از نگاه فقهی یک حداقل حجاب داریم و یک حداکثر. از دید فقها پوشاندن چهره و دو دست وجوبی ندارد، چون موجب عسر و حرج میشود. ما در قرآن حدود ۲۰۰۰ آیه در ارتباط با معاد و آخرت داریم اما فقط سه آیه در مورد حجاب آمده است. این نشان میدهد گرچه حجاب مهم و از ضروریات است اما جزو فروع دین و در بعد اجتماعی و اخلاقی می گنجد. به نظر می آید که در نگاه دین ما باید در باب حجاب بیشتر به مقوله فکر و اندیشه توجه کنیم، یعنی فرهنگ و فلسفه حجاب و بعد روحی، اعتقادی و معنوی حجاب را تقویت کنیم. متأسفانه امروز ما به روبنا و ظاهر دین بیشتر توجه داریم و به زیربنا و باطن دین کمتر توجه میکنیم. بنای دین این است که افراد تربیت شوند و معرفتشان نسبت به توحید، امامت، ولایت، انسان و جهان و آخرت تقویت شود که اگر اینچنین عمل شود به خودی خود مردم حجاب را رعایت خواهند کرد چون به آن باور میرسند.
*فلسفه، آثار و فواید حجاب برای فرد، بنیان خانواده و جامعه چگونه تبیین می شود؟
**اگر بدحجابی و بی عفتی موجب ایذاع و اذیت مردم باشد قطعا باید با آن برخورد شود؛ آیهای که پیش از این گفته شد همین موضوع را مطرح کرد. خداوند می فرماید: «ذَٰلِکَ أَدْنَیٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» خدا خطاب به پیامبر می فرماید که داشتن این پوشش برای این است که به عفت و پاکی شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند. یعنی حجاب برای زنان و دختران در اجتماع برای آن است که دیگران به آنها تعرض نکنند و مصونیت و امنیت داشته باشند، به همین خاطر است که در قانون ما اگر بدحجابی و بی عفتی موجب سلب امنیت شود با آن برخورد می شود. جدای از اینکه حجاب مصونیت از آزار و اذیت می آورد، در قرآن بیشتر به جنبه های تربیتی، فرهنگی و فکری حجاب و عفت توجه شده است نه به برخورد فیزیکی و قانونی.
*پیشینه تاریخی حجاب در ادیان و ملل مختلف به چه دورانی باز می گردد؟
**حجاب چه در غرب و چه در شرق سابقه دیرینهای دارد و پیش از آنکه ریشه فقهی، دینی و قانونی از بیرون داشته باشد، یک امر درونی است؛ یعنی در اصل خلقت عموم آدمیان به پوشش وعفاف معتقد بودند و اصل اولیه در همه جا بر پوشش بوده است، در قرآن کریم داریم که آن هنگام که حضرت آدم و حوا از بهشت رانده شدند پوشش آنها فروافتاد و آنها ناخواسته و از خجالت با برگ های درخت در صدد پوشاندن عورات خود برآمدند. خداوند میفرماید: «فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» پس آدم و حوّا (فریب خوردند و) از آن درخت تناول کردند، بدین جهت (لباسهای بهشتی از تنشان دور و عیوب و) عورت آنها در نظرشان پدیدار شد و شروع کردند به ساتری از برگ درختان بهشت خود را پوشاندن.
بنابراین فرهنگ برهنگی که ریشه آن در برهنگی فرهنگی است خلاف فطرت و عقلانیت انسان است و اگر تاریخ را مرور کنیم می بینیم که حتی در اروپا هم زنان حجاب داشته اند و از زمان رنسانس به این طرف فرهنگ برهنگی ترویج شده است. از این رو ریشه حجاب به فطرت و خواستههای درونی افراد وغیرت آدمیان، ارزش گذاری و احترام به نوامیس باز می گردد . در عصر جاهلیت درست است که دختران را به دلایل اقتصادی زنده به گور می کردند، اما یکی دیگر از دلایل آن این بود که اعتقاد داشتند زنها در جنگ ها اسیر میشوند و بیگانگان نوامیس ما را به غنیمت میبرند، این برای آنها سخت بود و از این رو به زنده به گور کردن دختران اقدام می کردند.
حتی ریشههای تاریخی حجاب در ادبیات نیز وجود دارد؛ فردوسی در اشعار خود که ادبیات کهن ایران را احیا میکند در شاهنامه کمال زن را در عفاف، حجاب و علم و آگاهی می داند. وی در وصف خانومی به نام شیرین که در دربار خسرو پرویز بوده اینگونه میسراید: بسی سال بانوی ایران بدم به هرکار پشت دلیران بدم نگفتم همیشه به جز راستی زمن دور بُد کژی و کاستی. فردوسی در واقع زنان ایرانی پیش از اسلام را توصیف میکند که حجاب داشتند و پاک بودند و در همین حین اهل علم و آگاهی بودند. حافظ هم با همان ادبیات عرفانی خاص خود اینگونه سروده است: گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواه عصمت اوست / من که باشم در آن حرم که صبا پرده دار حریم حرمت اوست. به هر حال غیر مستقیم به حجاب اشاره میکند گرچه بعد عرفانی دارد. سعدی هم در بیتی به حجاب اشاره میکند و می گوید: دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت تا چو خورشید نبینند به هر بام و درت. پس حجاب نه مختص اسلام و شیعه و فقه ماست و نه مختص منطقه ای خاص، بلکه یک امر فطری تاریخی درونی است.
از پیامبر اکرم(ص) نیز روایت داریم که فرموده اند: بدترین زنان شما، زنانی هستند که در برابر بیگانگان خود را آراسته می کنند، اما در نزد شوهر خود پوشیده هستند. اسلام می گوید زن باید برای همسر خود در خانه به هر میزان که ضرورت دارد آراسته و پیراسته باشد اما در برابر بیگانگان پوشانده باشد. خاقانی در بیتی میگوید: هان زاغیار بپوشان رخ زیبا زنهار نرسد میوه در آن باغ که دیوارش نیست. این تشبیه خوبی است و در واقع به حکمت حجاب اشاره میکند. باغی که دیوار نداشته باشد همه به آن دست درازی می کنند، در واقع حجاب بمثابه پوششی است که از دست درازی اجانب حفظ می کند.
*برخی از بی حجابی با عنوان آزادی تعبیر می کنند و داشتن حجاب را عامل محدودیت و نشانه امل بودن فرد می دانند. آیا این برداشت از حجاب صحیح است؟
**این یک برداشت غلط است؛ حجاب سلب آزادی نیست، بلکه عین آزادی است. آری جسم انسانی که حجاب دارد محدود به محارم است، اما روح و روان او آزاد است، در مقابل فردی که حجاب ندارد شاید جسم او رها باشد اما روح او در شکار آدمیان است. مخالفان حجاب انسان را در همان جسم خلاصه میکنند و مبنا و انسان شناسی آنها غلط است. مولوی می گوید: ای برادر تو همه اندیشهای مابقی خود استخوان و ریشه ای گر بود اندیشه ات گل، گلشنی ور بود خاری تو هیمه گلخنی. انسان یعنی اندیشه، روح، فکر و عقل.
اگر انسان بی حجاب باشد جسم انسان که اصالت ندارد آزاد است اما روح او که اصل است آزادی ندارد؛ صد نفر او را می بینند و صورت نفسانی او در ذهن افراد مختلف نقش می بندد و در تور اذهان آدمیان می افتد که به گفته روانشانسان در این حالت زنای ذهنی رخ می دهد. پس این آزادی ندارد، بلکه در زندان ذهن هزاران آدم گرفتار شده است اما خود خبر ندارد. بنابراین حجاب عین آزادی روح و جان است و مبنای عرفانی، عقلی و روانشناختی دارد و شخصیت یک خانم را حفظ می کند.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: "فان المرأة ریحانة ولیست بقهرمانة" یعنی زن ریحانه است، یک گل بهاری است که باید تا آخر عمر لطیف باقی بماند و نباید برخورد با او برخورد قهرمانانه باشد، یعنی کار سنگینی به او بدهیم که روح لطیفش را بشکند. در روایت داریم که فرموده اند: "مااکرم النساء الا الکریم و ما أهانهن الا اللئیم" یعنی فقط انسان های کریم هستند که زنان را تکریم می کنند، آدم های فهمیده، عقلای عالم، انسان های فرهیخته و بخشنده و بزرگ زن را احترام می کنند. و جز انسان های پست کسی به زنان اهانت نمی کند. پس همه احکام و قوانین اسلامی به خاطر احترام و تکریم زن است به خاطر ارزشی است که دین برای آنها قائل است نه از این رو که آنها را عقب مانده و در بند کند.
براین اساس حجاب به تعبیر برخی فقط یک مقوله خشک فقهی نیست، بلکه علاوه برآن یک مقوله ملی، ارزشی، اخلاقی، تاریخی، عرفانی، ادبی و... است. متاسفانه بدحجابی در ایران از زمان ایرج میرزا که برای آن تبلیغ می کرده شروع شده و در دوره رضاخان به اوج خود رسیده است که البته آن زمان اکثریت مردم ما براساس فرهنگ غنی ملی و دینی خود مقابل ان ایستادند، اما در هر صورت از آن زمان هجمه فرهنگ غربی شروع شده است.
*در ارتباط با شبههای که علیه اجباری بودن حجاب در جمهوری اسلامی مطرح میشود، چه پاسخی وجود دارد؟
**در این مجال دو موضوع مطرح است؛ اول اینکه آیا حجاب را با صرف نظر از مزاحمت بیرونی میتوان به حکم اولیه اجباری کرد؟ یعنی اینکه دولت براساس حکم اولیه اسلام دستور بدهد که همه باید چادر داشته باشند. خیر چنین چیزی در تاریخ هم وجود ندارد و به خودی خود حجاب را اجبار و الزام نداریم اما به حکم ثانویه اگر بد حجابی و بی حجابی موجب مزاحمت دیگران باشد و از مقوله فردی خارج و به سطح اجتماعی گسترش یابد مسئولین امر موظف هستند تا این مزاحمت را نه با شیوههای افراطی که با ملایمت و ملاطفت این مزاحمت را رفع کنند. در غرب هم به این شکل است، در فرانسه دیدیم که مانع از حضور بانوان محجبه در کلاس درس شدند؛ با حجاب بودن که ایجاد مزاحمت نمیکند اما چون به تعبیر آنها براساس قوانین فمینیستی مزاحمت دارد، مانع از داشتن حجاب دانشجویان و دانش آموزان شدهاند. ماهم براساس قوانین خودمان بدحجابی و بی عفتی را مزاحمت وسلب امنیت برای عامه مردم میدانیم.
*دولت، خانواده و رسانه برای فرهنگ سازی حجاب و عفاف در جامعه چه نقشی دارد؟
**حجاب یک مسئله فردی و اجتماعی با پشتوانه باورمندانه است؛ اگر ما انسان شناسی دینی را در مدارس، دانشگاه ها، رسانه و جامعه تعلیم ندهیم، یعنی اینکه من خودم را نشناسم، زن مرد را و مرد زن را نشناسد، حجاب نیز نهادینه نخواهد شد، چرا که حجاب برای انسانیت و تعالی اوست. غربیها انسان را همین جسم می دانند و معتقد هستند بیرون از نیاز جسمی و فیزیکی، دیگر نیازهای کمالی و تعالی نداریم، اخلاق هم آنجا تابع نیازهای مادی است، اما انسان را فراتر از جسم میدانیم بنابراین اگر مبانی انسان شناسی دینی را تقویت کنیم و هر آنچه که مضر برای تعالی جسم و روح است را تبیین کنیم به خودی خود مردم ما به این باور می رسند که حجاب یک مقوله اساسی و ضروری است. این وظیفه عمومی همه ما اعم از دولت، خانواده، رسانه، دانشگاه، مدارس و.... است.
انتهای پیام/
نظر شما